اب (به تشدید باء)اَبّ (به تشدید باء) به معنای چراگاه و مراد از آن در آیه علفهای خودرو است. این کلمه در قرآن کریم تنها یکبار در سوره عبس آیه ۳۱ [۱]
عبس/سوره۸۰، آیه۳۱.
ذکر شده است. برخی این کلمه را وأب خوانده و واو را جزء کلمه به معنای درشت و شاداب دانستهاند. اما این احتمال به دلایل مختلف مردود است.فهرست مندرجات۲ - دیدگاه وأب ۳ - پاسخ دیدگاه وأب ۴ - ماجرای تاریخی ۵ - پانویس ۶ - منبع ۱ - دیدگاه لغتشناساندر مفردات و نهایه گوید: چراگاهی که برای چریدن و چیدن آماده است. [۲]
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۸.
[۳]
ابن اثیر، مجدالدین، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۳.
در اقرب الموارد گفته: گیاهان خودرو که چهار پایان خورند. [۴]
شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۳۶.
«فَاَنْبَتْنا فِیها حَبًّا... وَ فاکِهَةً وَ اَبًّا»، [۵]
عبس/سوره۸۰، آیه۳۱.
کلام مجمع نیز نظیر مفردات و نهایه است. [۶]
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۶۸.
باید دانست مراد از آن در آیه، علفهای خودرو است زیرا که «ابّ» مفعول «اَنْبَتْنَا» است و روئیدن در علفهاست نه در محلّ آنها و آنجا که چراگاه معنی شده محل بالتبع مراد است. این کلمه در کلام اللَّه مجید فقط یکبار یافته است و اصل آن چنانکه اهل لغت گفتهاند بمعنی تهیّؤ و آمادگی است: «اَبَ للسیر اَبّاً: تهیّا له» در نهایه گفته: در حدیث قُسِّ بن ساعده هست: «فَجَعَلَ یَرْتَعُ اَبّاً». ۲ - دیدگاه وأبیکی از محققین پس از نقل اقوال علماء در معنی «اَبّ» احتمال داده که واو در «وَ اَبًّا» جزء کلمه است و آن بیتشدید میباشد، آیه: «وَ فاکِهَةً وَ اَبًّا» مرکب است از دو لفظ «فاکِهَةً» بمعنی میوه و «وَاْباً» بمعنی درشت و شاداب و گوناگون علیهذا بقول ایشان واو عاطفه نیست، و «وَاْب» بر وزن دهر صفت «فاکهة» است. و آنگاه احتمال خویش را نزدیک بیقین دانسته است. روح سخن ایشان در این احتمال آنست که اهل لغت و تفسیر معنای صریحی و روایت صحیحی در باره این کلمه نگفته و نقل نکردهاند. ولی برای «وَاْب» معنای روشنی است، ایضا میگوید: علمای لغت «اَبّ» را دخیل و غیر عربی گفتهاند. [۷]
نوبخت، حبیب الله، دیوان دین در تفسیر قرآن مبین، ص۱۰۶- ۱۲۴.
۳ - پاسخ دیدگاه وأبنگارنده پس از تعمق و دقت، تحقیق ایشان را مورد قبول ندانستم زیرا اولا: هیچ یک از قرّاء باء «اَبّ» را بیتشدید نخوانده است. ثانیا: در آن صورت تناسب و معنی آیات درست نخواهد بود که آیات بدین قرارند: (فَاَنْبَتْنا فِیها حَبًّا. وَ عِنَباً وَ قَضْباً. وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلًا. وَ حَدائِقَ غُلْباً. وَ فاکِهَةً وَ اَبًّا. مَتاعاً لَکُمْ وَ لِاَنْعامِکُمْ». در این آیات چنانکه میبینیم فرموده: از زمین برای شما دانه، انگور، تره، زیتون، درخت خرما باغهای انبوه یا درختان بزرگ، میوه و چراگاه رویاندیم. پس از آن میفرماید: اینها متاعند برای شما و چهار پایان شما. معلوم است که انگور، تره و غیره معمولا خوراک انسان است، اگر «اَبًّا» را «وَاْب» خوانده و وصف فاکهه بدانیم و درشت معنی کنیم بجمله «مَتَاعاً... لِاَنْعَامِکُمْ» محلّی باقی نخواهد ماند زیرا مذکورات ما قبل، همه «مَتاعاً لَکُمْ» اند و اینکه قَضْب بمعنی یونجه است و در صحاح گوید: آن اسفست (اسپست: یونجه) فارسی است مطلب تمام نمیشود زیرا ظاهرا مراد از آن در آیه تره خوردنی است و بمناسبت آنکه پشت سر هم چیده میشود قضب گفته شده وانگهی اگر یونجه باشد برای انعام کافی نیست. [۸]
امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۷، ص۱۰۳.
[۹]
امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۶، ص۱۰۰.
اما اگر «اَبّ» را چراگاه بگیریم مطلب تمام خواهد بود.ثالثا: وصف فاکهه در آیات دیگر مؤنث آمده مثل: «بِفاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ»، [۱۰]
زخرف/سوره۴۳، آیه۷۳.
[۱۱]
واقعه/سوره۵۶، آیه۳۲.
[۱۲]
ص/سوره۳۸، آیه۵۱.
لازم بود در آیه ما نحن فیه گفته شود: «فاکهة وابة» تا صفت با موصوف در تانیث موافق باشد، و لفظ واب از صفات مشترک نیست تا مذکر و مؤنث در آن یکسان باشد و در لغت آنگاه که موصوفش مؤنث باشد آمده: «قِدْرٌ وَاْبَةٌ» و نیز آمده: «اِنَاءٌ وَاْبٌ». [۱۳]
شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۳۶.
وانگهی وَاْب بمعنی ضخیم و واسع، وصف میوه استعمال نشده بلکه وصف کاسه، گودال و نظیر آنها آمده است. نویسنده فوق الذکر پس از توجّه باین نکته استعمال آنرا در میوه درشت معنای مولّد (تازه) گرفته است تا اشکالی وارد نشود. ۴ - ماجرای تاریخیاَبّ از اوّل پر ماجرا است. شیخ مفید در ارشاد نقل میکند:از ابوبکر راجع بلفظ اَبّ سؤال شد در جواب گفت: فاکهه را میشناسیم امّا اَبّ خدا به آن داناتر است. این سخن به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) رسید فرمود: سبحان اللَّه آیا ندانسته که اَبّ علف و چراگاه است و خدا در «فاکِهَةً وَ اَبًّا» نعمتهای خود را که بر خلق و چهار پایان داده میشمارد؟! زمخشری در کشاف ذیل آیه فوق قسمتی از روایت را نقل کرده و نظیر آن را از عمر نقل میکند و در مقام اعتذار میگوید: همت آنها مصروف بعمل بود نه بدانستن آنچه مورد عمل نبود. علّامه امینی در الغدیر قول ابن حجر شارح صحیح بخاری را نقل کرده که گفته: بقولی اَبّ دخیل است و عربی نیست. مؤیّد این قول خفاء معنی آن بر شیخین است. آنگاه فرموده: احدی از اهل لغت بدخیل بودن آن اشاره نکردهاند. نگارنده نیز در صحاح و قاموس و اقرب و نظیر آنها، ندیدم که بدخیل بودن آن اشارهای شده باشد. ۵ - پانویس
۶ - منبع• قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «اب»، ج۱، ص۱-۳. ردههای این صفحه : اصطلاحات ادبی | اصطلاحات قرآنی | قاموس قرآن | واژگان قرآنی | واژه شناسی واژگان قرآن
|